https://www.radioezam.com/Rimp/
مرزی باریک بین کمک کردن و فداکاری افراطی
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۴۰۴ | منبع: رادیو عظام
در نگاه اول، کمک کردن به دیگران یکی از زیباترین رفتارهای انسانی به حساب میآید. وقتی کسی به یاری نیاز دارد، طبیعی است که بخواهیم دستش را بگیریم. اما گاهی این کمککردن از مرز تعادل عبور میکند و تبدیل به فداکاری افراطی میشود؛ جایی که نیازهای خودمان را نادیده میگیریم، از وقت، انرژی یا حتی سلامتمان میزنیم و احساس میکنیم مسئول حال و آینده دیگران هستیم. مرز این دو حالت کجاست، چطور میتوان آن را تشخیص داد و چگونه میتوان بدون احساس گناه، «نه» گفت.

چرا کمک میکنیم؟
کمککردن رفتاری طبیعی و مثبت است که هم از نظر روانشناختی و هم از نظر اجتماعی، مزایای زیادی دارد بعد از کمک به دیگران احساس میکنیم فرد مفیدی هستیم، زندگیمان معنا دارد و با اطرافیانمان ارتباط عمیقتری برقرار کردهایم. بسیاری از ما از کودکی یاد گرفتهایم که «خوب بودن» با «کمک کردن» گره خورده است. اما وقتی تعریف ما از خوبی به ازخودگذشتگی مطلق تبدیل شود، تعادل از بین میرود. کمککردن سالم یعنی بتوانیم دیگران را حمایت کنیم، بدون اینکه خودمان را مسئول زندگی یا تصمیمهای آنها بدانیم. در این مسیر، احساسات و نیازهای خودمان را نیز جدی بگیریم و آنها را فدای رضایت دیگران نکنیم. همچنین لازم است برای خودمان حد و مرزهای مشخصی داشته باشیم و با احترام به این مرزها، هم از خودمان محافظت کنیم و هم رابطهها را در تعادل نگه داریم.
نشانههای فداکاری افراطی چیست؟
گاهی خودمان هم متوجه نمیشویم که مرز کمک را رد کردهایم. این نشانهها میتوانند زنگ خطر باشند:
• احساس خستگی دائمی و بیانرژی بودن بعد از کمک به دیگران
• احساس گناه در صورت نه گفتن به درخواستها
• نادیده گرفتن نیازهای خود برای رضایت دیگران
• احساس رنجش و خشم پنهان از کسانی که به آنها کمک کردهایم
• وابسته بودن احساس ارزشمندی خود به کمکرسانی به دیگران
• جلب تأیید یا ترس از طرد شدن در پشتِ کمکهای مکرر
اگر بیشتر از اینکه کمک کنید، در حال تحمل، گذشتِ یکطرفه یا نادیده گرفتن خودتان هستید، احتمالاً از مرز کمک سالم عبور کردهاید.

ریشهی فداکاری افراطی از کجا میآید؟
این الگو معمولاً از گذشتههای دور و تجربههای کودکی شکل میگیرد. افرادی که در خانوادههایی بزرگ شدهاند که باید «همیشه مراقب دیگران میبودند» یا «فقط وقتی دوستداشتنی بودند که مفید واقع میشدند»، بیشتر در معرض فداکاری افراطی قرار دارند. در چنین محیطهایی، کودک یاد میگیرد که نیازهای خودش در اولویت نیست و تنها زمانی پذیرفته میشود که خواستههای دیگران را برآورده کند. به مرور، این رفتار به یک الگوی درونی تبدیل میشود و در بزرگسالی هم تکرار میگردد.
علاوه بر محیط خانواده، جامعه، فرهنگ و حتی برخی باورهای دینی یا اخلاقی نیز ممکن است این ذهنیت را تقویت کنند که «فرد خوب کسی است که همیشه برای دیگران فداکاری میکند». در نتیجه فرد ارزش شخصی خود را در خدمترسانی دائمی میبیند، حتی اگر این خدمترسانی به قیمت خستگی، رنج عاطفی یا نادیده گرفتن خودش تمام شود. این باورها اگرچه در ظاهر زیبا بهنظر میرسند، اما در بلندمدت میتوانند سلامت روان و کیفیت روابط فرد را تحتتأثیر قرار دهند.

چطور مرز سالم کمک کردن را حفظ کنیم؟
برای اینکه کمک کردن به یک رفتار سالم تبدیل شود، باید بین «همدلی» و «خودفراموشی» تفاوت قائل شویم. در ادامه، چند راهکار عملی برای حفظ این تعادل آوردهایم:

چرا کمک میکنیم؟
کمککردن رفتاری طبیعی و مثبت است که هم از نظر روانشناختی و هم از نظر اجتماعی، مزایای زیادی دارد بعد از کمک به دیگران احساس میکنیم فرد مفیدی هستیم، زندگیمان معنا دارد و با اطرافیانمان ارتباط عمیقتری برقرار کردهایم. بسیاری از ما از کودکی یاد گرفتهایم که «خوب بودن» با «کمک کردن» گره خورده است. اما وقتی تعریف ما از خوبی به ازخودگذشتگی مطلق تبدیل شود، تعادل از بین میرود. کمککردن سالم یعنی بتوانیم دیگران را حمایت کنیم، بدون اینکه خودمان را مسئول زندگی یا تصمیمهای آنها بدانیم. در این مسیر، احساسات و نیازهای خودمان را نیز جدی بگیریم و آنها را فدای رضایت دیگران نکنیم. همچنین لازم است برای خودمان حد و مرزهای مشخصی داشته باشیم و با احترام به این مرزها، هم از خودمان محافظت کنیم و هم رابطهها را در تعادل نگه داریم.
نشانههای فداکاری افراطی چیست؟
گاهی خودمان هم متوجه نمیشویم که مرز کمک را رد کردهایم. این نشانهها میتوانند زنگ خطر باشند:
• احساس خستگی دائمی و بیانرژی بودن بعد از کمک به دیگران
• احساس گناه در صورت نه گفتن به درخواستها
• نادیده گرفتن نیازهای خود برای رضایت دیگران
• احساس رنجش و خشم پنهان از کسانی که به آنها کمک کردهایم
• وابسته بودن احساس ارزشمندی خود به کمکرسانی به دیگران
• جلب تأیید یا ترس از طرد شدن در پشتِ کمکهای مکرر
اگر بیشتر از اینکه کمک کنید، در حال تحمل، گذشتِ یکطرفه یا نادیده گرفتن خودتان هستید، احتمالاً از مرز کمک سالم عبور کردهاید.

ریشهی فداکاری افراطی از کجا میآید؟
این الگو معمولاً از گذشتههای دور و تجربههای کودکی شکل میگیرد. افرادی که در خانوادههایی بزرگ شدهاند که باید «همیشه مراقب دیگران میبودند» یا «فقط وقتی دوستداشتنی بودند که مفید واقع میشدند»، بیشتر در معرض فداکاری افراطی قرار دارند. در چنین محیطهایی، کودک یاد میگیرد که نیازهای خودش در اولویت نیست و تنها زمانی پذیرفته میشود که خواستههای دیگران را برآورده کند. به مرور، این رفتار به یک الگوی درونی تبدیل میشود و در بزرگسالی هم تکرار میگردد.
علاوه بر محیط خانواده، جامعه، فرهنگ و حتی برخی باورهای دینی یا اخلاقی نیز ممکن است این ذهنیت را تقویت کنند که «فرد خوب کسی است که همیشه برای دیگران فداکاری میکند». در نتیجه فرد ارزش شخصی خود را در خدمترسانی دائمی میبیند، حتی اگر این خدمترسانی به قیمت خستگی، رنج عاطفی یا نادیده گرفتن خودش تمام شود. این باورها اگرچه در ظاهر زیبا بهنظر میرسند، اما در بلندمدت میتوانند سلامت روان و کیفیت روابط فرد را تحتتأثیر قرار دهند.

چطور مرز سالم کمک کردن را حفظ کنیم؟
برای اینکه کمک کردن به یک رفتار سالم تبدیل شود، باید بین «همدلی» و «خودفراموشی» تفاوت قائل شویم. در ادامه، چند راهکار عملی برای حفظ این تعادل آوردهایم:
- 1. با خودتان همدلی کنید.
- 2. نه گفتن را تمرین کنید.
- 3. احساس گناه را بشناسید، اما به آن فرمان ندهید.
- 4. مسئولیت خود را از دیگران جدا کنید.
- 5. به بدن و احساساتتان گوش دهید.